سید جلال میری:

نجار پیری خود را برای بازنشسته شدن آماده میکرد . یک روز او با صاحبکار خود موضوع را درمیان گذاشت . پس از روزهای طولانی و کار کردن و زحمت کشیدن ، حالا او به استراحت نیاز داشت و برای پیدا کردن زمان این استراحت میخواست تا او را از کار بازنشسته کنند .

صاحب کار او بسیار ناراحت شد و سعی کرد او را منصرف کند، اما نجار بر حرفش و تصمیمی که گرفته بود پافشاری کرد .

 

سرانجام صاحب کار درحالی که با تأسف با این درخواست موافقت میکرد ، از او خواست تا به عنوان آخرین کار ، ساخت خانه ای را به عهده بگیرد … نجار در حالت رودربایستی ، پذیرفت درحالیکه دلش چندان به این کار راضی نبود.پذیرفتن ساخت این خانه را برخلاف میل باتنی او صورت گرفته بود . برای همین به سرعت مواد اولیه نامرغوبی تهیه کرد و به سرعت و بی دقتی ، به ساختن خانه مشغول شد و به زودی و به خاطر رسیدن به استراحت ، کار را تمام کرد . او صاحب کار را از اتمام کار باخبر کرد . صاحب کار برای دریافت کلید این آخرین کار به آنجا آمد . زمان تحویل کلید ، صاحب کار آن را به نجار بازگرداند و گفت: این خانه هدیه ایست از طرف من به تو به خاطر سالهای همکاری!

 

نجار ، یکه خورد و بسیار شرمنده شد . در واقع اگر او میدانستکه خودش قرار است در این خانه ساکن شود ، لوازم و مصالح بهتری برای ساخت آن بکار می برد و تمام مهارتی که در کار داشت برای ساخت آن بکار می برد . یعنی کار را به صورت دیگری پیش میبرد

 

بچه ها ؛ خیلی وقت ها از روی اجبار تکلیفی رو انجام میدیم ، تعداد تستی رو سرسری حل می کنیم یا از روی دوستمون می نویسیم و یا بدتر از همه سر یک آزمون آزمایشی تقلب می کنیم و سطح واقعی خودمون رو نمی فهمیم …. این کم کاری ها مستقیما برمیگرده به آینده و زندگی خودمون … مستقیما باعث میشه خودمون ضرر کنیم . اگه دبیرمون بهمون تکلیفی میگه ، تستهایی رو میده و یا با پرسیدن و امتحان مجبورمون می کنه درس بخونیم مطمئن باشید بیشترین کسی که از این قضیه سود می بره خودتون هستید .

 

 

 

الان که میخ و چکش دستتون هست و فرصتشو دارید بهترین خونه ای که می تونید رو برای خودتون بسازید ؛ چون قرار هست تا آخر عمر توی همین سازه ها زندگی کنیم .